♥دنيای شيرين من♥
به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم
یا اگر شادی زیبای ترا به غم غربت چشمان خودم می بندم
من صبورم اما…………
چقدر با همهء عاشقیم محزونم
و به یاد همهء خاطره های گل سرخ
مثل یک شبنم افتاده ؛ زغم مغمومم
من صبورم اما…………..
بی دلبل از قفس کهنهء شب میترسم
بی دلیل از همهء تیرگی تلخ غروب
و چراغی که تو را ؛ از شب متروک دلم دور کند می ترسم
من صبورم اما…………….
آه………….این بغض گران صبر نمی داند چیست?
نظرات شما عزیزان:
roya 

ساعت8:59---1 آبان 1391
مهربانيت را به دستي ببخش ؛ که مي داني با او خواهي ماند ....
وگرنه حسرتي مي گذاري بر دلي که دوستت دارد ... !!!
وگرنه حسرتي مي گذاري بر دلي که دوستت دارد ... !!!
سپیده 

ساعت17:41---16 مهر 1391
بادلی بی تاب میخوانم تورا
مثل شعری ناب میخوانم تورا
درکنارجویباری ازغزل
باسروداب می خوانم تورا.....
تاريخ برچسب:, سـاعت
نويسنده ♰măђşą♰♦2 Comment ♥

яima |